سعید راد: علی پروین عاشق فیلمهای من بود
سعید راد که سومین کارت هواداری پرسپولیس را دارد یک جوری سمبل تماشاگران قرمز به حساب میآید. تماشاچیهایی که برای تماشای فوتبال به استادیوم میروند، سر تمام مسابقات پرسپولیس میتوانند او را ببینند که توی جایگاه ویژه، به عشق پرسپولیس بالا و پایین میپرد و فریاد میزند. دیگر ماجرای پرسپولیسی بودن او لو رفته. راد سومین هوادار رسمی باشگاه پرسپولیس، توی هر جشنی که برای پرسپولیسیها میگیرند، به عنوان سمبل تماشاگران دعوت میشود. البته خودش هم یک ورزشکار حرفهای است. او در زندگیاش از فوتبال گرفته تا بیلیارد و بولینگ و بوکس کار کرده و مسلما حرفهایی دارد که خواندن آن، حسابی هیجانانگیز است.
الان یکجوری سمبل تماشاگران پرسپولیس به حساب میآیید. توی هر مسابقة تیم، آدم وقتی جایگاه را نگاه کند، سعید راد را میبیند. یادتان میآید چطور پرسپولیسی شدید؟
من قهرمان بولینگ ایران بودم. توی بولینگ عبده تمرین میکردم. حتی سال 48 عضو تیم ملی بولینگ ایران بودم. ما توی بولینگ عبده تمرین میکردیم که از سال 47 راه افتاده بود. آنروزها بازیکنان پرسپولیس، همه از شاهین کوچ کرده بودند به پیکان. مرحوم عبده هم پیکان خرید و اسم پرسپولیس را روی آن گذاشت.
بالاخره ما هم فوتبال را دوست داشتیم و پرسپولیسی شدیم. سومین کارت هواداری پرسپولیس در آن زمان برای من صادر شده.
سال 48 که هنوز شما بازیگر سینما نشده بودید؟
نه، کسی من را نمیشناخت. اگر هم میشناخت، به خاطر این بود که توی مسابقات بولینگ بیروت، من بولینگ باز آمریکایی را برده بودم.
پیش از راه افتادن پرسپولیس، از فوتبال خوشتان میآمد؟
توی دبیرستان، عشق ما فوتبال بود. با احمد نجفی، صبح تا شب فوتبال بازی میکردیم.
همین احمد نجفی که مجری صندلی داغ است؟
آره، الان آرتیست شده. فقط از آرتیستی خندهاش را یاد گرفته. بچة باسوادی بود. دوره ما یکی از بهترین انگلیسیدانهای ایران بود. البته اخلاق بدی هم داشت. همهاش لاف میزد که خرمشهر مال ماست. حالا چند سال بعدش فهمیدیم که انگار راست راستی صاحب خرمشهر بودند. به هر حال با احمد نجفی توی دبیرستان اندیشه که مال ایتالیاییها بود، صبح تا شب فوتبال میزدیم.
با این حساب، شما را باید ورزشکار هم به حساب آورد. هم فوتبال بازی کردهاید، هم عضو تیم ملی بولینگ بودید و هم بیلیارد بازی میکردید.
نه، من اصلا بلد نیستم بیلیارد بازی کنم. بیلیارد را فقط برای بازی تو فیلمها یادم داده بودند. چند وقت پیش که با هوشنگ گلمکانی و رسول صدرعاملی رفته بودیم کیش، بند کرده بودند که سعید برویم بیلیارد. من هم قسم و آیه که بیلیارد بلد نیستم. گلمکانی باور نمیکرد. میگفت یک عمر باور کردم که توی تنگنا واقعا بیلیارد بازی میکردی.
با کدام بازیکنان تیم آنزمان پرسپولیس رفیق بودید؟
صمیمیترین دوستهایم علی پروین و محمود خوردبین و صفر ایرانپاک و اسماعیل حاج رحیمیپور بودند. البته این مال زمانی بود که به پرسپولیس آمده بودند. وقتی این بچهها با حسین کلانی توی شاهین بودند، خودم تماشاچیشان بودم.
چیزی از آن رفاقتها یادتان میآید؟
اولین دوره که تیم به جام جهانی رفت و علی پروین کاپیتان بود، در بازگشت تیم از آرژانتین، مجله دنیای ورزش با پروین مصاحبه کرده بود. توی یک سؤال از پروین پرسیده بودند: شخصیت مورد علاقهات؟ پروین هم جواب داده بود سعید راد. باور نمیکنید، رفتم صدتا از آن مجله خریدم. کیف کرده بودم که پروین اینجوری از من تعریف کرده.
استادیوم هم میرفتید؟
اصلا پیش از اینکه پرسپولیس راه بیفتد، ما خانوادگی شاهینی بودیم و برای تمام مسابقات تیم ملی میرفتیم امجدیه.
آن سالها بلیت امجدیه چقدر بود؟
پشت دروازه دوتومان، رو به روی جایگاه سهتومان. VIP هم پنج تومان میفروختند. قدر یک بلیت سینما بود. آن موقع بلیت سینما هم همین دو سه تومان بود. الان هم بعد از سی سال، بلیت استادیوم و بلیت سینما باهم سربهسر هستند.
تماشاچیها چطور؟ تماشاچیها فرقی با سی سال پیش کردهاند؟
تماشاچی آنسالها مثل فوتبالیستاش بود. حرمتها و غیرتها یکجور دیگری بود. هنوز نفهمیدهام چطور آدمها اینقدر با سیسال پیش فرق کردهاند. یک تحلیل سیاسی اجتماعی میخواهد. کار من نیست که بفهمم چرا اینقدر عوض شدهاند. بیست سالی هم ایران نبودم. شاید برای همین، این قدر برایم عجیب است. الان تماشاچی فوتبال، کاملا عصبی است. دیگر نمیبینیم که تماشاچیها توی استادیوم به آرامش برسند. یکی از انتقاداتی که من به عادل فردوسیپور دارم، این است که تو بیا آن آرامش و شادی را به فوتبال برگردان. کاری نکن که تماشاچیها بازی به بازی عصبیتر باشند.
البته سی سال پیش هم تماشاگران فحش میدادند. شیر سماور مال آن دوره است.
آره، ولی جو استادیومها اینجور نبود.
پس از این که توی سینما بازی کردید هم به استادیوم میرفتید؟
بعد از اینکه تنگنا، صادق کُرده، خداحافظ رفیق و خروس و ملخ را بازی کردم، دیگر همه من را میشناختند. برای همین، وقتی سر بازیهای پرسپولیس میرفتم استادیوم، همة تماشاچیها ذوق میکردند. یک طرف استادیوم فریاد میزدند سعید راد، سمت دیگر جواب میدادند پرسپولیس.
توی آن سالها غیر از شما بازیگر دیگری هم عشق فوتبال بود؟
نه، مگر حالا از بازیگران کسی از فوتبال سرش میشود؟ آن سالها هم اینجور بودند. البته حالا یک تیم هنرمندان راه افتاده تا همه پیراهنش را بپوشند و عکس بگیرند. ولی اگر بروید سر مسابقاتشان، هیچکدام نمیتوانند صدمتر بدوند.
شما میتوانید صدمتر را بدوید؟
الان که میآمدم دفترتان، آسانسور خراب بود. شش طبقه را با پله آمدم بالا. کسی از شما صدای نفس نفسزدن من را شنید؟ من هر روز میروم کوه. زمانی که برای فیلم آقای نادری رفتیم نیویورک، روزی چند ساعت تمرین بوکس میکردم.
حتی از راکی هم قویتر شده بودم. هر روز که میرفتم سالن، میدیدم آلپاچینو و رابرت ردفورد توی سالن تمرین میکنند. من سال 1972 رفتم فستیوال مسکو. آن سال تازه داشتند استادیوم المپیک مسکو را آماده میکردند. با عباس کیارستمی و شهره آغداشلو رفته بودیم. ساعت 6 صبح که از خواب بیدار میشدیم، میدیدیم کرگ داگلاس توی استادیوم میدود. الان بازیگرهای ما بیست و چهار پنج سالههایشان شکم دارند.
آن سالها که با بازیکنان پرسپولیس رفیق بودید، آنها را سر فیلمهای خودتان هم میبردید؟
خودشان میآمدند. حتی دوستانشان را هم میآوردند. پروین پای ثابت فیلمهای من بود.
پروین از چه فیلمی خوشش آمده بود؟
صادق کُرده را خیلی دوست داشت. یادم میآید فیلم که تمام شد، آمد سراغ من و گفت: خوشم اومد همه شونو کشتی! کلا پروین از فیلمهای بزنبزن من خوشش میآمد. طغرل و کمین را دوست داشت. عاشق صحنههای بزن بزن بود.
با تاجیها هم رفاقت داشتید؟
از بین آنها دوست خوبم ناصرخان حجازی بود. آقای مظلومی بود. با تنها استقلالیای هم که عکس گرفتم، حسن روشن بود که رفت روی جلد مجلهها. هیچ استقلالی دیگری توی زندگیاش با من عکس ندارد.
سر دربیها شاکی نمیشدند از اینکه پرسپولیس را تشویق میکردید؟
توی دربیها من چیزی نمیفهمیدم.
شما یکی از آن ده بیست هزار نفری هستید که توی تاریخ فوتبال ایران، بازی ششتایی تاج و پرسپولیس را توی سال 52 تماشا کردید. آن روز توی استادیوم چه خبر بود؟
باور نمیکنید که حسین کلانی و همایون بهزادی با آنها چهکار کردند.
انگار شما تمام دربیها را توی استادیوم تماشا کردهاید.
البته بیست سال ایران نبودم. ولی هر وقت ایران بودم و استقلال و پرسپولیس با هم بازی میکردند، من خودم را میرساندم استادیوم.
سر فیلم دوئل که برای فیلمبرداری رفته بودیم بندر ماهشهر، کاری کردم که آقای درویش دو روز فیلمبرداری را تعطیل کرد تا من برگردم تهران و بازی را از توی استادیوم تماشا کنم. اصلا تا سال 57 تمام بازیهای پرسپولیس را میرفتم استادیوم قرارداد هر فیلمی را که میبستم، تویش قید میکردم که پنجشنبه و جمعه فیلمبرداری تعطیل است. فرقی نمیکرد پرسپولیس توی آزادی بازی داشته باشد یا توی شهرستانها. هر شهری میرفتند، همراه تیم میرفتم.
کدام دربی به شما چسبید؟
همان بازی ششتاییها. لامسب مثل پک اول سیگار بود. بعد از آن بازی، دیگر شکستدادن تاج لذت زیادی نداشت. آن 6 تا گل، ظرفیت همه را بالا برد. اتفاقاً توی آن بازی، همه توقع داشتند که تاج بازی را ببرد. تاج وضعیت بهتری داشت.
توی آن دوره نشریه ورزشی هم میخواندید؟
من اطلاعاتی بودم. آن دوره فقط کیهان ورزشی و دنیای ورزش چاپ میشدند، ولی من فقط دنیای ورزش میخریدم. نه اینکه کیهان ورزشی نخوانم، ولی طرفدار دنیای ورزش بودم.
پیش از آن بازی ششتایی، با کسی کری داشتید؟
نه، نجابت تماشاچیها زیاد بود. اما حالا دیگر ورق برگشته. اگر پرسپولیس ببازد، باید موبایلم را خاموش کنم، آنقدر که زنگ میزنند و کری میخوانند.
هنوز با کدام یک از آن بازیکنان قدیمی رفاقتتان را حفظ کردید؟
محمود خوردبین. علی آقای پروین.
چه حرفهایی میزنید با هم؟
همهاش یادش به خیر است. من یک بار با رضا وطن خواه رفتم استادیوم. فکر کنم بازی با سایپا بود که تیم مساوی کرد. آقا این رضا هی غر زد! پس از مدتها دیدم که یکی با احساس، بازی پرسپولیس را تماشا میکند. الان من مطمئن هستم که اگر پرسپولیس یک بازی را ببازد، علی پروین تا صبح بیدار میماند.
شما هم ورزشگاه میروید غر میزنید؟ سر و صدا میکنید؟
مگر ندیدید افشین پیروانی درباره من چی گفته بود؟ سر یک بازی از بلندگوی ورزشگاه داشتند بازیکنان پرسپولیس را اسم میبردند. من عادت دارم برای تک تک شان بلند میشوم و دست میزنم. بعد از بازی، افشین گفته بود که نمیدانم این سعید راد کی میخواهد آرام بنشیند روی سکو.
از دنیزلی خوشتان میآید؟
آره. دنیزلی مربیای است که خود پروین هم قبولش دارد. من این حرف را از خود پروین شنیدم. علیآقا توی این چیزها خیلی آدم باانصافی است. ببینید، پاس پارسال با همین دنیزلی باید قهرمان لیگ میشد. حالا چند تا بدشانسی هم آوردند و نتوانستند، ولی این دلیل نمیشود که ارزش کار دنیزلی را قبول نکنیم.
از کدام مربیان دیگر خوشتان میآید؟
از قلعهنویی هم خوشم میآید. استیل امیر وقتی کنار زمین میایستد، کاملا حرفهای است. پروین هم که عالی است. نمیگویم دیگران بد هستند. این سلیقه من است.
توی این بیست سالی هم که از ایران دور بودید، فوتبال را دنبال میکردید؟
سر بازی ایران – استرالیا کانادا بودم. توی یک کلوپ جمع شدیم. بالای هزار نفر بودیم. وقتی ایران گل دوم را زد، شهر را ریختیم بههم. کاری کردیم که پلیسهای کانادایی هم طرفدار ایران شده بودند.
انگار سال 1998 بازیهای ایران توی جام جهانی را از ورزشگاه دیدید؟
جام 2006 هم رفتم آلمان. البته از این مسافرتهای خانوادگی بود. تا میآمدند حاضر شوند، نیمه اول مسابقه تمام شده بود. خیلی دوست داشتم تنهایی بروم آلمان و شب و روز توی خیابانها بخوابم.
غیر از مسابقات ایران، رفتید بازی دیگری هم ببینید؟
فینال، بلیت مسابقه را یکی به ما داد، ما هم رفتیم. نمیدانید چه فوتبالی بود! این ایتالیاییها شاهکار کردند.
شما ایتالیایی هستید؟
ایتالیاییام. البته اول برزیل، بعد ایتالیا.
آن صحنهای که زیدان با کله کوبید توی صورت ماتراتزی، حواستان به زمین بود!
من توی استادیوم وقتی فوتبال میبینم، نگاهم را از روی زمین برنمیدارم. آنجا هم همینطور بود. واقعا یک شوی جهانی بود.
حالا طرفدار زیدان بودید یا ماتراتزی؟
من زیدانیام. من جنگندهام. توی آن صحنه باید میزد دماغ و صورت یارو را میآورد پایین. آن جا یک اتفاقاتی افتاد که دیگر خون به مغز زیدان نرسید. آن جا زیدان باخت بازی را. خودش را نتوانست کنترل کند.
بین فوتبالیستهای دیگر دنیا از چه کسی خوشتان میآید؟
رونالدو. کلا آدمهای اکتیو و مدعی را دوست دارم. آدم باید صبور باشد.
الان توی فوتبال ایران از کدام فوتبالیست خوشتان میآید؟
پروین، اگر الان هم بیاید توی زمین، از همه اینها بهتر بازی میکند.
الان یکجوری سمبل تماشاگران پرسپولیس به حساب میآیید. توی هر مسابقة تیم، آدم وقتی جایگاه را نگاه کند، سعید راد را میبیند. یادتان میآید چطور پرسپولیسی شدید؟
من قهرمان بولینگ ایران بودم. توی بولینگ عبده تمرین میکردم. حتی سال 48 عضو تیم ملی بولینگ ایران بودم. ما توی بولینگ عبده تمرین میکردیم که از سال 47 راه افتاده بود. آنروزها بازیکنان پرسپولیس، همه از شاهین کوچ کرده بودند به پیکان. مرحوم عبده هم پیکان خرید و اسم پرسپولیس را روی آن گذاشت.
بالاخره ما هم فوتبال را دوست داشتیم و پرسپولیسی شدیم. سومین کارت هواداری پرسپولیس در آن زمان برای من صادر شده.
سال 48 که هنوز شما بازیگر سینما نشده بودید؟
نه، کسی من را نمیشناخت. اگر هم میشناخت، به خاطر این بود که توی مسابقات بولینگ بیروت، من بولینگ باز آمریکایی را برده بودم.
پیش از راه افتادن پرسپولیس، از فوتبال خوشتان میآمد؟
توی دبیرستان، عشق ما فوتبال بود. با احمد نجفی، صبح تا شب فوتبال بازی میکردیم.
همین احمد نجفی که مجری صندلی داغ است؟
آره، الان آرتیست شده. فقط از آرتیستی خندهاش را یاد گرفته. بچة باسوادی بود. دوره ما یکی از بهترین انگلیسیدانهای ایران بود. البته اخلاق بدی هم داشت. همهاش لاف میزد که خرمشهر مال ماست. حالا چند سال بعدش فهمیدیم که انگار راست راستی صاحب خرمشهر بودند. به هر حال با احمد نجفی توی دبیرستان اندیشه که مال ایتالیاییها بود، صبح تا شب فوتبال میزدیم.
با این حساب، شما را باید ورزشکار هم به حساب آورد. هم فوتبال بازی کردهاید، هم عضو تیم ملی بولینگ بودید و هم بیلیارد بازی میکردید.
نه، من اصلا بلد نیستم بیلیارد بازی کنم. بیلیارد را فقط برای بازی تو فیلمها یادم داده بودند. چند وقت پیش که با هوشنگ گلمکانی و رسول صدرعاملی رفته بودیم کیش، بند کرده بودند که سعید برویم بیلیارد. من هم قسم و آیه که بیلیارد بلد نیستم. گلمکانی باور نمیکرد. میگفت یک عمر باور کردم که توی تنگنا واقعا بیلیارد بازی میکردی.
با کدام بازیکنان تیم آنزمان پرسپولیس رفیق بودید؟
صمیمیترین دوستهایم علی پروین و محمود خوردبین و صفر ایرانپاک و اسماعیل حاج رحیمیپور بودند. البته این مال زمانی بود که به پرسپولیس آمده بودند. وقتی این بچهها با حسین کلانی توی شاهین بودند، خودم تماشاچیشان بودم.
چیزی از آن رفاقتها یادتان میآید؟
اولین دوره که تیم به جام جهانی رفت و علی پروین کاپیتان بود، در بازگشت تیم از آرژانتین، مجله دنیای ورزش با پروین مصاحبه کرده بود. توی یک سؤال از پروین پرسیده بودند: شخصیت مورد علاقهات؟ پروین هم جواب داده بود سعید راد. باور نمیکنید، رفتم صدتا از آن مجله خریدم. کیف کرده بودم که پروین اینجوری از من تعریف کرده.
استادیوم هم میرفتید؟
اصلا پیش از اینکه پرسپولیس راه بیفتد، ما خانوادگی شاهینی بودیم و برای تمام مسابقات تیم ملی میرفتیم امجدیه.
آن سالها بلیت امجدیه چقدر بود؟
پشت دروازه دوتومان، رو به روی جایگاه سهتومان. VIP هم پنج تومان میفروختند. قدر یک بلیت سینما بود. آن موقع بلیت سینما هم همین دو سه تومان بود. الان هم بعد از سی سال، بلیت استادیوم و بلیت سینما باهم سربهسر هستند.
تماشاچیها چطور؟ تماشاچیها فرقی با سی سال پیش کردهاند؟
تماشاچی آنسالها مثل فوتبالیستاش بود. حرمتها و غیرتها یکجور دیگری بود. هنوز نفهمیدهام چطور آدمها اینقدر با سیسال پیش فرق کردهاند. یک تحلیل سیاسی اجتماعی میخواهد. کار من نیست که بفهمم چرا اینقدر عوض شدهاند. بیست سالی هم ایران نبودم. شاید برای همین، این قدر برایم عجیب است. الان تماشاچی فوتبال، کاملا عصبی است. دیگر نمیبینیم که تماشاچیها توی استادیوم به آرامش برسند. یکی از انتقاداتی که من به عادل فردوسیپور دارم، این است که تو بیا آن آرامش و شادی را به فوتبال برگردان. کاری نکن که تماشاچیها بازی به بازی عصبیتر باشند.
البته سی سال پیش هم تماشاگران فحش میدادند. شیر سماور مال آن دوره است.
آره، ولی جو استادیومها اینجور نبود.
پس از این که توی سینما بازی کردید هم به استادیوم میرفتید؟
بعد از اینکه تنگنا، صادق کُرده، خداحافظ رفیق و خروس و ملخ را بازی کردم، دیگر همه من را میشناختند. برای همین، وقتی سر بازیهای پرسپولیس میرفتم استادیوم، همة تماشاچیها ذوق میکردند. یک طرف استادیوم فریاد میزدند سعید راد، سمت دیگر جواب میدادند پرسپولیس.
توی آن سالها غیر از شما بازیگر دیگری هم عشق فوتبال بود؟
نه، مگر حالا از بازیگران کسی از فوتبال سرش میشود؟ آن سالها هم اینجور بودند. البته حالا یک تیم هنرمندان راه افتاده تا همه پیراهنش را بپوشند و عکس بگیرند. ولی اگر بروید سر مسابقاتشان، هیچکدام نمیتوانند صدمتر بدوند.
شما میتوانید صدمتر را بدوید؟
الان که میآمدم دفترتان، آسانسور خراب بود. شش طبقه را با پله آمدم بالا. کسی از شما صدای نفس نفسزدن من را شنید؟ من هر روز میروم کوه. زمانی که برای فیلم آقای نادری رفتیم نیویورک، روزی چند ساعت تمرین بوکس میکردم.
حتی از راکی هم قویتر شده بودم. هر روز که میرفتم سالن، میدیدم آلپاچینو و رابرت ردفورد توی سالن تمرین میکنند. من سال 1972 رفتم فستیوال مسکو. آن سال تازه داشتند استادیوم المپیک مسکو را آماده میکردند. با عباس کیارستمی و شهره آغداشلو رفته بودیم. ساعت 6 صبح که از خواب بیدار میشدیم، میدیدیم کرگ داگلاس توی استادیوم میدود. الان بازیگرهای ما بیست و چهار پنج سالههایشان شکم دارند.
آن سالها که با بازیکنان پرسپولیس رفیق بودید، آنها را سر فیلمهای خودتان هم میبردید؟
خودشان میآمدند. حتی دوستانشان را هم میآوردند. پروین پای ثابت فیلمهای من بود.
پروین از چه فیلمی خوشش آمده بود؟
صادق کُرده را خیلی دوست داشت. یادم میآید فیلم که تمام شد، آمد سراغ من و گفت: خوشم اومد همه شونو کشتی! کلا پروین از فیلمهای بزنبزن من خوشش میآمد. طغرل و کمین را دوست داشت. عاشق صحنههای بزن بزن بود.
با تاجیها هم رفاقت داشتید؟
از بین آنها دوست خوبم ناصرخان حجازی بود. آقای مظلومی بود. با تنها استقلالیای هم که عکس گرفتم، حسن روشن بود که رفت روی جلد مجلهها. هیچ استقلالی دیگری توی زندگیاش با من عکس ندارد.
سر دربیها شاکی نمیشدند از اینکه پرسپولیس را تشویق میکردید؟
توی دربیها من چیزی نمیفهمیدم.
شما یکی از آن ده بیست هزار نفری هستید که توی تاریخ فوتبال ایران، بازی ششتایی تاج و پرسپولیس را توی سال 52 تماشا کردید. آن روز توی استادیوم چه خبر بود؟
باور نمیکنید که حسین کلانی و همایون بهزادی با آنها چهکار کردند.
انگار شما تمام دربیها را توی استادیوم تماشا کردهاید.
البته بیست سال ایران نبودم. ولی هر وقت ایران بودم و استقلال و پرسپولیس با هم بازی میکردند، من خودم را میرساندم استادیوم.
سر فیلم دوئل که برای فیلمبرداری رفته بودیم بندر ماهشهر، کاری کردم که آقای درویش دو روز فیلمبرداری را تعطیل کرد تا من برگردم تهران و بازی را از توی استادیوم تماشا کنم. اصلا تا سال 57 تمام بازیهای پرسپولیس را میرفتم استادیوم قرارداد هر فیلمی را که میبستم، تویش قید میکردم که پنجشنبه و جمعه فیلمبرداری تعطیل است. فرقی نمیکرد پرسپولیس توی آزادی بازی داشته باشد یا توی شهرستانها. هر شهری میرفتند، همراه تیم میرفتم.
کدام دربی به شما چسبید؟
همان بازی ششتاییها. لامسب مثل پک اول سیگار بود. بعد از آن بازی، دیگر شکستدادن تاج لذت زیادی نداشت. آن 6 تا گل، ظرفیت همه را بالا برد. اتفاقاً توی آن بازی، همه توقع داشتند که تاج بازی را ببرد. تاج وضعیت بهتری داشت.
توی آن دوره نشریه ورزشی هم میخواندید؟
من اطلاعاتی بودم. آن دوره فقط کیهان ورزشی و دنیای ورزش چاپ میشدند، ولی من فقط دنیای ورزش میخریدم. نه اینکه کیهان ورزشی نخوانم، ولی طرفدار دنیای ورزش بودم.
پیش از آن بازی ششتایی، با کسی کری داشتید؟
نه، نجابت تماشاچیها زیاد بود. اما حالا دیگر ورق برگشته. اگر پرسپولیس ببازد، باید موبایلم را خاموش کنم، آنقدر که زنگ میزنند و کری میخوانند.
هنوز با کدام یک از آن بازیکنان قدیمی رفاقتتان را حفظ کردید؟
محمود خوردبین. علی آقای پروین.
چه حرفهایی میزنید با هم؟
همهاش یادش به خیر است. من یک بار با رضا وطن خواه رفتم استادیوم. فکر کنم بازی با سایپا بود که تیم مساوی کرد. آقا این رضا هی غر زد! پس از مدتها دیدم که یکی با احساس، بازی پرسپولیس را تماشا میکند. الان من مطمئن هستم که اگر پرسپولیس یک بازی را ببازد، علی پروین تا صبح بیدار میماند.
شما هم ورزشگاه میروید غر میزنید؟ سر و صدا میکنید؟
مگر ندیدید افشین پیروانی درباره من چی گفته بود؟ سر یک بازی از بلندگوی ورزشگاه داشتند بازیکنان پرسپولیس را اسم میبردند. من عادت دارم برای تک تک شان بلند میشوم و دست میزنم. بعد از بازی، افشین گفته بود که نمیدانم این سعید راد کی میخواهد آرام بنشیند روی سکو.
از دنیزلی خوشتان میآید؟
آره. دنیزلی مربیای است که خود پروین هم قبولش دارد. من این حرف را از خود پروین شنیدم. علیآقا توی این چیزها خیلی آدم باانصافی است. ببینید، پاس پارسال با همین دنیزلی باید قهرمان لیگ میشد. حالا چند تا بدشانسی هم آوردند و نتوانستند، ولی این دلیل نمیشود که ارزش کار دنیزلی را قبول نکنیم.
از کدام مربیان دیگر خوشتان میآید؟
از قلعهنویی هم خوشم میآید. استیل امیر وقتی کنار زمین میایستد، کاملا حرفهای است. پروین هم که عالی است. نمیگویم دیگران بد هستند. این سلیقه من است.
توی این بیست سالی هم که از ایران دور بودید، فوتبال را دنبال میکردید؟
سر بازی ایران – استرالیا کانادا بودم. توی یک کلوپ جمع شدیم. بالای هزار نفر بودیم. وقتی ایران گل دوم را زد، شهر را ریختیم بههم. کاری کردیم که پلیسهای کانادایی هم طرفدار ایران شده بودند.
انگار سال 1998 بازیهای ایران توی جام جهانی را از ورزشگاه دیدید؟
جام 2006 هم رفتم آلمان. البته از این مسافرتهای خانوادگی بود. تا میآمدند حاضر شوند، نیمه اول مسابقه تمام شده بود. خیلی دوست داشتم تنهایی بروم آلمان و شب و روز توی خیابانها بخوابم.
غیر از مسابقات ایران، رفتید بازی دیگری هم ببینید؟
فینال، بلیت مسابقه را یکی به ما داد، ما هم رفتیم. نمیدانید چه فوتبالی بود! این ایتالیاییها شاهکار کردند.
شما ایتالیایی هستید؟
ایتالیاییام. البته اول برزیل، بعد ایتالیا.
آن صحنهای که زیدان با کله کوبید توی صورت ماتراتزی، حواستان به زمین بود!
من توی استادیوم وقتی فوتبال میبینم، نگاهم را از روی زمین برنمیدارم. آنجا هم همینطور بود. واقعا یک شوی جهانی بود.
حالا طرفدار زیدان بودید یا ماتراتزی؟
من زیدانیام. من جنگندهام. توی آن صحنه باید میزد دماغ و صورت یارو را میآورد پایین. آن جا یک اتفاقاتی افتاد که دیگر خون به مغز زیدان نرسید. آن جا زیدان باخت بازی را. خودش را نتوانست کنترل کند.
بین فوتبالیستهای دیگر دنیا از چه کسی خوشتان میآید؟
رونالدو. کلا آدمهای اکتیو و مدعی را دوست دارم. آدم باید صبور باشد.
الان توی فوتبال ایران از کدام فوتبالیست خوشتان میآید؟
پروین، اگر الان هم بیاید توی زمین، از همه اینها بهتر بازی میکند.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen